استرس

ترس،استرس،اضطراب،دلهره،گریز حس هایی هست که این روزا باهاش دست و پنجه نرم میکنم هر چقدر بهش نزدیک میشم ترس ام بیشتر میشه،نگاهم بیشتر به گذشته ام میفته قلبم از شدت دلهره میگیره و مغزم فرمان میده آروم باش طبیعیه هیچ سالی اینطور نبودی درست انا طرق یک قاعده نانوشته تجربه حس های مختلف کمی دیرتر برات پیش میاد ولی دل که نمیشنوه بد میکوبه و تنگی نفس حاصل میشه و دلم گریه میخواد.

دل داری دادن به خودم این روزا شده همراهم و هر کجا حواسش بهم هست.

گذشته بدی نداشتم آروم بوده و بالا پایینش شیب اش کم ولی انتخابام آخ از اونا که گریبان منو گرفتنو حالم،حالم بد میشه از نسیم خاطراتش

چقدر حرف برای گفتن داشتم

میشه این چند روزه باقی مونده خوب بگذره یه اتفاق خاص یه معجزه شاید؟؟

روز و شبش و فرداش که شاد نیس پر غصه اس  حالا که نیاز دارم به دلیل خارجی این باید باشه بزرگیتو شکر

 

✅شب بیست و یکم

✅روز هشتم


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها